پست۱۵۴

ساخت وبلاگ
سال جدید و باز هم مشکلات !!!

سال تحویل کنارخانوادم کیش بودیم و شوهرمم به جمعمون اضافه شد..

سفر خوبی بود خداروشکر..

و از اونجا دوباره برگشتم به دیار غربت...

حس خیلی بدی دارم..نسبت به شوهرم به همه خانوادش...من طاقت این شهرو ندارم....

اعصابم داغوووونه....

بیزارم از این شهر و ادماش....

کاش میتونستم به عقب برگردم و درست انتخاب کنم....

حالم خرابه..........

پست۱۵۴...
ما را در سایت پست۱۵۴ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roya-medicine98 بازدید : 189 تاريخ : پنجشنبه 30 خرداد 1398 ساعت: 17:08

به نام خدایی که میدونم حواسش بهمون هست..هنوز مشکلات کنارمونه..اوارگی و درموندگی تو این روستا و همچنان بیکاری همسرم!!!زندگی,کردن کنار پدرمادر شوهر و کلی حرف و مشکل..بعد ۴ماه اینجا موندن هنووووز هیچ کار پست۱۵۴...ادامه مطلب
ما را در سایت پست۱۵۴ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roya-medicine98 بازدید : 155 تاريخ : پنجشنبه 30 خرداد 1398 ساعت: 17:08

خیلی دلم گرفته...

خیلی...

خدایا به این اشکای روز و شبم تو این غربت خسته ام...

خسته از همه چی....

خسته از سرنوشت...

پست۱۵۴...
ما را در سایت پست۱۵۴ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roya-medicine98 بازدید : 159 تاريخ : پنجشنبه 30 خرداد 1398 ساعت: 17:08

هنوز در دیار غربت و منتظر بلیتم که بیاد پایین قیمتش و برم..

هفته پیش بابام بستری شده بود و منم بی اطلاع و چقدر پشت تلفن با بابام دردش ب جونم گریه کردم..

امروز خواهرم رفته بیمارستان واسه زایمان..خدایا خودت مواظبشون باش..هر دو بسلامتی و دل خوش مرخص بشن و بیان خونه..

لحظه شماری میکنم واسه رفتن به دیارم...

خدایا خودت به رحمت و کرم بی نهایتت سلامتی بابامو بهش برگردون و عنایت ویژه ای نصیب خواهرمو بچش کن....

الهی امین

پست۱۵۴...
ما را در سایت پست۱۵۴ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roya-medicine98 بازدید : 102 تاريخ : پنجشنبه 30 خرداد 1398 ساعت: 17:08

پسر خواهرم روز ۴اردیبهشت بدنیا اومد...الحمدلله رب العالمین.. من ۵ اومدم دیارم و الان در کنارخانوادم هستم...واقعا خوشحالم باینکه از شوهرم دورم...اصلا دلم نمیخواد برگردم تو اون شهر غربت...وقتی فک میکنم پست۱۵۴...ادامه مطلب
ما را در سایت پست۱۵۴ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roya-medicine98 بازدید : 98 تاريخ : پنجشنبه 30 خرداد 1398 ساعت: 17:08

پنجشنبه۱۹ اردیبهشت اومدم به این دیار غربت..به این روستا...

ک کاش نمیومدم....

اشکای مادرم و صورت گرفته پدرم دلمو به درد میاره...

دوهفته ای که پیش خانوادم بودم خیلی خوب بود...اصلا از دوریش اذیت نشدم درصورتی ک خودش هر روز و هرساعت پیام میداد و زنگ میزد برگرد و بدون تو نمیتونم و .....

حالا ک اومدم لال شده...

دلم گرفته...در و دیوار این خونه واقعا مث ی زندونه...زندانی ک نمیدونی که تموم میشه...

پست۱۵۴...
ما را در سایت پست۱۵۴ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roya-medicine98 بازدید : 120 تاريخ : پنجشنبه 30 خرداد 1398 ساعت: 17:08

کاش هیچ وقت نمیومدم اینجا...

رد دستای ناپاکت رو صورتم و بدنمه...

واگذارت بخدا

شاید دوباره برگشتم به دیارم

پست۱۵۴...
ما را در سایت پست۱۵۴ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roya-medicine98 بازدید : 103 تاريخ : پنجشنبه 30 خرداد 1398 ساعت: 17:08

حتی دیگه انرژی برای نوشتن ندارم

دیشب شب قدر منو حبس کرد و نزاشت حتی با تی وی قران سر بگیرم...

خدامیدونه دیشب چقدر زار زدم..

وقتی ب کبودی رو پام نگاه میکنم ازش متنفر میشم..هیچ حس خوبی نسبت بهش ندارم

روزی چندبار فکر طلاق و رویای یک زندگی دیگه از ذهنم میگذره..

کاش میدونستی همه اعضا و جوارحم از دیدن تو بیزارن...

خسته ام..خسته ...

پست۱۵۴...
ما را در سایت پست۱۵۴ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roya-medicine98 بازدید : 141 تاريخ : پنجشنبه 30 خرداد 1398 ساعت: 17:08

هیچی سرجاش نیست..ازین بلاتکلیفی خسته شدم..از اواره بودن خونه مادرشوهر...از بیکاری و بی پولی ...از دلخوشی نداشتن تو زندگیم...از پوچی و بی هدفیخدایا ناشکری نمیکنم اما خیلی حالم بده...تورو قسم میدم به بز پست۱۵۴...ادامه مطلب
ما را در سایت پست۱۵۴ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roya-medicine98 بازدید : 114 تاريخ : پنجشنبه 30 خرداد 1398 ساعت: 17:08

بابام رو بردن بیمارستان و دیالیزش کردن

اخ بمیرم ک اینجا اسیرم کردن و نمیتونم پیشش باشم

خدااااا بحق حضرت رقیه خودت بابامو همه پشت و پناهمو شفا بده

دنبال بلیتم به امیدخدا به زودی میرم پیش عزیزام میرم دیار خودم....

خدااااا نگاهت رو از عزیزام برندار...خودت شفا بده سایه سرمو...از عمرمن کم کن بزار رو عمرباعزت و طولانی پدرمادرم

پست۱۵۴...
ما را در سایت پست۱۵۴ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roya-medicine98 بازدید : 141 تاريخ : پنجشنبه 30 خرداد 1398 ساعت: 17:08